دل نوشت و عكس هايي از يك روزه دار سبز پوش:رمي جمرات ظلم با سبزها بود
آنچه مي خوانيد دل نوشت و عكس هايي است كه روزه داري سبز پوش با نام مستعار ساحل سبز برايمان ارسال نموده است.
خسی
در میقات سبزموجیم که آسودگی عدم ماست ....
سجاده سبز را از نیمه شب گشوده ام ... می گفتند جشن دیشب خیلی زرق و برق داشته ... آری ریختن خون جوانانم هم زرق و برق دارد ... امروز مولایمان مهدی(عج) شاهد فریا های سبز ماست ... یا مهدی(عج) ادرکنی ...تمام شب بیدارم ...نکند خوابم ببرد واز قافله سبزها جا بمانم ؟ راستی امروز قافله سالار کیست؟.... شمع شاید شاهد اشک من باشد ...
بار دیگر برنامه امروز را مرور میکنم ... دعای کمیل ...دعای فرج ... زیارت عاشورا ... و... آخرین لیوان آب را می نوشم ... بار دیگر : السلام علیک یا ابا عبدالله ... خدایا به حق لب تشنه حسین سهرابم تشنه نباشد ... ندایم از چشمه سلسبیل آب می نوشد یا نه ؟ محسنم، امیرم، اشکانم و... اشک امانم نمی دهد ...رادیو : اذان صبح به افق شهر نخل ودریا ساعت 4:49 دقیقه است ...
شمع سرخ را روشن می کنم ... خوب می سوزی ... بسوز ... خوب می جوشی ... بجوش ... خون جوانانم در رگ شمع هم می جوشد ...
قرآن تمام می شود ... تق تق .... برخیز مسافر ... الله اکبر ... فریاد بزن ... الله اکبر... رها شو ... الله اکبر ... سبزها به میقات می روند... الله اکبر... ندا منتظر است ... اشهد ان لا اله الا الله ... سهراب با شال سبزش لبخند میزند ...
خدایا این چه میعادی است ... کوله بار را بسته ام ... چادر نمازم را جلو تر می کشم می خواهم فقط خدا را ببینم ... خدا همینجاست ... همین نزدیکی ها ...
الله اکبر ...مقصد سبزها امروز کجاست ؟ ادعونی فاستجب لکم ... فریادی می شنوم ... الله اکبر ... مسافر کدام مقصدم ...
خدایا سالهاست رمضان من را دعوت نکرده ای ... دکتر منعم کرد ... امروز خودم درمانگر دل زخمی ام هستم ...
نماز را تمام میکنم ... اللهم عجل لولیک الفرج... کتاب دعا را باز می کنم ... الهی عظم البلاء... و برح الخفاء... وانکشف الغطاء... وانقطع الرجاء ... خدایا امروز امیدمان را برآورده ساز ... چشمانم را خواب می گیرد ...
السلام علیک یا ابا عبدالله ... السلام علیک یابن رسول الله ... شمع با شدت بیشتری می سوزد ... والیک بموالاتک وبالبرائـه ممن قاتلک و نصب لک الحرب وبالبرائه ممن اسس اساس الظلم والجور علیکم ... اشکم را پاک میکنم ...اللهم خص انت اول ظالم بالعن منی و ابدا به اولا" ثم الثانی والثالث و الرابع ، اللهم العن یزید خامسا والعن عبیدالله بن زیاد وابن مرجانه و عمربن سعد و شمرا وشمرا وشمرا ... شمر هم بعد از بریدن سر حسین(ع) گفت اذان گو اذان بگو نماز بخوانیم ...نه هر که آینه سازد، سکندری داند ... اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم ... سر از سجده بر میدارم ...
خدایا امروز چه روزی است گرمای 40 درجه ولی تشنه نیستم ...؟؟؟ گویی از سلسبیل سیرابم ...
الله اکبر ... رسیدنت بخیر مسافر ... الله اکبر ... بگو در سفر چه دیدی؟...
الله اکبر... نه گرسنه ام نه تشنه ... اذان گو اذان را به تعویق بیانداز ... الله اکبر ...افطار نخواهم کرد اگر ندایم گرسنه باشد ...
امروز از هیچ چیز نترسیدیم همه با هم بودیم .... طواف معشوق ... رمی جمرات ظلم با سبزها بود ....
صفا و مروه امروز ایران بود از تهران تا بندرعباس از قم تا مشهد ، از تبریز تا زاهدان ...
همه جا ی ایران ...
هفت بار الله اکبر و فاتحه ای به روح شهدای سبز ... دعا برای آزادی اسرای سبز ... هنوز تمام نشده ... شهد شیرین میقات سبز گوارای وجودتان ...
و باز هم الله اکبر ... تا آزادی ... خسی در میقات سبز ...
" ساحل سبز جنوب "
به اسم هايي كه روي درخت هاي سبز نوشته شده توجه نماييد